معیارهای ناکارآمد در تعیین حداقل مزد/ احسان حقی
معیارهای ناکارآمد در تعیین حداقل مزد/ احسان حقی
ماهنامه خط صلح » کار و استفاده از دسترنج خود برای تأمین نیازهای خود و خانواده، از دیرباز یکی از رایجترین راههای گذران زندگی انسانها بوده است. ظهور انقلاب صنعتی و گسترش صنایع و به تبع آن افزایش تقاضا برای نیروی کار از یک سو و تلاش برای پایین آوردن هزینههای تولید در عرصهی رقابت اقتصادی از سوی دیگر، فرصتها و چالشهای جدی و مهمی را پیش روی کارگران قرار داد که به تدریج به عنوان طبقهی پرشمار و اثرگذاری از جامعه تحت عنوان «طبقهی کارگر» شناخته شدند
موضع برتر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی صاحبان صنایع و به طور کلی کارفرمایان، در مقابل طبقهی کارگر، همواره مانع از آن بوده که رابطهی قراردادی این دو گروه، در وضعیتی برابر و متعادل باشد و هر جا که مداخله و نظارتی از سوی نیرویی فراتر از کارگر و کارفرما در کار نبوده و قواعدی امری برای رعایت استاندارهای حداقلی در فرآیند کار وجود نداشته، بهرهکشی از کارگران و تنزل جایگاه آنان در حد ابزار و ادوات تولید، رخ داده است. مجموعهی این دغدغههای انسانی، اندیشمندان و به ویژه علمای حقوق را بر آن داشته است تا به طوری ویژه و فراتر از یک رابطهی قراردادی ساده، روابط کارگر و کارفرما را مورد بررسی قرار داده و نسبت به این شاخهی مهم از حقوق، وسواس و سختگیری بیشتری به خرج دهند. بیش و پیش از آن نیز تلاشها و مبارزات کارگران برای دستیابی به حقوق خود در مقابل کارفرمایان، نهایتاً حکومتها را بر آن داشت تا با وضع قوانین و مقرراتی که حتی با توافق طرفین (کارگر و کارفرما) نیز قابل کنار گذاشتن و نادیده گرفتن نباشند (قواعد امری) تا حد امکان، زمینهی اجحاف و نادیده انگاشتن حقوق کارگران را از میان بردارند